-
[ بدون عنوان ]
23 مرداد 1395 17:09
متن گفتوگوی شمس و مولانا شمس: هر زمان نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست مصطفی فرمود دنیا ساعتیست آزمودم مرگ من در زندگیست چون رهی زین زندگی پایندگیست مولانا: کیستی تو؟ شمس: کیستی تو؟ مولانا: قطرهای از بادههای آسمان و الی آخر..... امروزه با پیشرفت علم پزشکی ما می دانیم...
-
توکل
30 مهر 1392 23:27
و قتی برادران یوسف او را به چاه میانداختند لبخند تلخی زد. یهودا پرسید در این حالت چه جای لبخند است. یوسف گفت:زمانی فکر میکردم با وجود چنین برادران توانایی چه کسی میتواند با من اظهار دشمنی کند؟! اکنون خداوند برادرانم را بر من مسلط کرد تا بیاموزم جز خداوندهیچ کس شایسته توکل نیست . آموختن هر تجربه بهایی دارد؛ کاش روزگار...
-
گنجشک بودنم عالمی داره!
14 آبان 1391 02:51
گنجشک هیچ وقت قفسی نمیشه.گر چه شاید یه شب سرد زمستان از شدت سرما و گرسنگی رو درخت پیر کنار خیابان یخ کنه و بمیره ؛اما بازم حاضر نیست آزادیشو با زندگی تو یه قفس مجلل که پر آب و غذاست عوض کنه! شاید فقط یک درصد احتمال داشته باشه که به بهار برسه؛ اما اگه رسید؛ دنیا رو زیر پرهای کوچیکش میگیره و با عشقش آزاد و بی غم شروع...
-
یا علی بن موسی الرضا
24 اردیبهشت 1387 03:08
چل سال رفت و من لاف میزنم کز چاکران پیر مغان کمترین منم هرگز به یمن عاطفت پیر می فروش ساغر نشد تهی ز می صاف روشنم در شان من به درد کشی ظن بد مبر کالوده گشت جامه ولی پاک دامنم آره؛ پریشب بود؛ همین پریشب؛ خودم بودم و اون بود؛آب و آتش!اما کنار هم چکار میکردیم؟ بزار از همون اولش بگم؛یه سفر به تیکه ای از بهشت؛خادمش میگفت...
-
سرنوشت~~~!!!؟؟؟!!؟!؟!؟!؟!؟!؟!
4 مهر 1386 23:31
در کوی نیک نامان! ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را خدایا توی دنیای بزرگت پوسیدیم که! پس کی میخوای به داد ما برسی؟ آره بازم منم؛همون صدای آشنا وشاکی همیشگی. فقط کاش یه جوری بهم میگفتی مشکل از منه یا... نمیشه که دنیای به این بزرگی وبا این همه عظمت مشکل داشته باشه؛میشه؟ نمیشه که یه نفر با اکثر قریب به...
-
سفر به خیر پرستوی عاشق
15 مرداد 1385 10:41
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست؛....امتحان ریشه است. بابت همه خوبیات ممنون. تو دلمو زنده کردی ؛خوشحالم که هستی؛دور یا نزدیک . توی دنیا آدمهایی هستند که که فقط بودن اونها باعث میشه که دنیا روشنتر به نظر بیاد.دل مرده من با یکی از این آدما زنده شد. دست خودت سپردمش.....
-
حالی با نیما
26 شهریور 1384 00:55
که تواند مرا دوست دارد وندر آن بهره خود نجوید؟ هر کس از بهر خود در تکاپوست کس نچیند گلی که نبوید عشق بی حظ و حاصل خیالی ست! *** آنکه پشمینه پوشید دیری، نغمه ها زد همه جاودانه؛ عاشق زندگانی خود بود بی خبر در لباس فسانه خویشتن را فریبی همی داد... ... *** حافظا این چه کید و دروغیست کز زبان می و جام و ساقی ست؟ نالی ار تا...
-
دم را غنیمت بدانیم
24 تیر 1384 02:10
طبع من این نکته چه پاکیزه گفت حیف بود خوردن افسوس مفت مردم این ملک ز که تا به مه هیچ ندانند جز احسنت و زه هر کسی اندر غم جان خودست فارغ از اندیشه نیک و بدست بعد که مردم همه یادم کنند رحمت وافر به نهادم کنند آنچه پس از مرگ برایم کنند کاش کمی حین بقایم کنند ایرج میرزا
-
طفلک عمو نقی
22 تیر 1384 13:28
قلیان چه خوشست ;گاهگاهی بکشی جمله بالا رو چند وقت پیش از یه خانم مسن که از اون شعر بلدا بود شنیدم که این جمله رو وقتی گفت که جوانی قلیان بدست توی پارک از جلوی اون رد شد؛خوب شاید قسمتی از یه شعر بود یا هرچی ؛به هر حال نشنیده بودم . با این مقدمه خواستم به مطلبی در مورد قلیان بپردازم: دو سه سالی از طرح ممنوعیت استفاده از...
-
نی نامه
29 خرداد 1384 05:12
شارکرماشان دیارعشقه خاپوری نکین خرگ کوره بنیشم خاک وآوم هر یسه (پرتو) حرفهای زیادی نگفته مانده.خواستم دری بگشایم بر نگفته ها. خواستم انعکاس فریادی باشم که در کوهستان از سطح دل سنگ صخره ها میگریزد تا شاید بر نرمه گوشی شنوا نشیند.