که تواند مرا دوست دارد
وندر آن بهره خود نجوید؟
هر کس از بهر خود در تکاپوست
کس نچیند گلی که نبوید
عشق بی حظ و حاصل خیالی ست!
***
آنکه پشمینه پوشید دیری،
نغمه ها زد همه جاودانه؛
عاشق زندگانی خود بود
بی خبر در لباس فسانه
خویشتن را فریبی همی داد...
...
***
حافظا این چه کید و دروغیست
کز زبان می و جام و ساقی ست؟
نالی ار تا ابد باورم نیست
که بر آن عشق بازی که باقیست.
من بر آن عاشقم که رونده است...
...
***
(برگرفته از شعر افسانه)